سرگرمي و تفريح

خوش آمدید

 

 

 

 

 

چقدر خنده داره که
یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست
ولی ۹۰ دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره

چقدر خنده داره که
صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه
اما وقتی با همون پول خرید میریم مبلغ ناچیزیه

چقدر خنده داره که
یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد
اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره

...

دنباله ی این متن تاثیرگذار در ادامـــه مطلب...

 


ادامه مطلب

 

 

شعــــــــــر طنز درباره ی عواقـــــــــب چت (Caht) کــــــردن ! 

 

در ادامــــــــــــه مطلب ...

 

 

 


ادامه مطلب

 

فرشته وآرزوهای مردم نقاط مختلف زمـــــــین ! 

 

بسیـــــار جالب و خواندنی

 

 

 

عیدی ما به شما بازدیدکنندگان عزیز: آهنگ جدیدعــــرفان و بهزاد لیتو و انتها به نــــــام ( امضـــــا )

 

کــــــــــــــاور آهنگ 

در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب

 

 
 
 
 
وبلاگ یه دختـــــــــــر 
 
وای امروز تولدمه
تولد تولد تولدم مبارک
.
100000000 تا کامنت
تولدت مبارک خانومی
.
شما از طرف بلاگفا بهتربن وبلاگ نویس معرفی شدید

وبلاگ یه پســـــــــــر

آرزو می کنم روزی برسه که همه انسان ها بتوانند با هر عقیده رنگ و قومیتی در کنار هم آزادانه زندگی کنند.
.
1 کامنـــت
.
حرف مفت نزن

(تازه همون یه نفر هم آدرس وبلاگ خودشو گذاشته)

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 تير 1391برچسب:وبلاگ,جالب,خنده دار,سرویس وبلاگ دهی,وبلاگ دختر,بلاگفا,WebLog,BlogFa, توسط Yas75

به ادامه مطلب بروید...


ادامه مطلب

 

تفاوت زن های امـــــــــروزی و زمان قدیم

 

(بسیار جالب و خنده دار )

 


در ادامه مطلب ...


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:خنده دار ,داستان,جالب,سرگرمی,تفاوت زن ها,داستان خنده دار, توسط Yas75

 

 

واقعا خنـــــــــــــــده دار وجالب 

Sherr

در ادامه مطلب .....


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:آیا میدانید,دانستنی ها,جالب ,خنده دار , حرف های خنده دار,دانستنی باحال, توسط Yas75

 

 

 

زنه دیروقت به خونه رسید آهسته کلید رو انداخت و درو باز کرد و یکسر به
اتاق خواب سر زد
ناگهان بجای یک جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جایی که میخوردند ان دو را
با چوب گلف زد و خونین و مالی کرد.
بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابی بخورد
با کمال تعجب شوهرش را دید که در اشپزخانه نشسته است.
شوهرش گفت سلام عزیزم!
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند چون خسته بودند
بهشان اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت کنند

راستی بهشون سلام کردی!

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:خنده دار,داستان,داستان خنده دار,جالب , توسط Yas75
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد